معراج مامانی و بابایی رو میترسونه
معراج از بچگی از کلمه "" آقا اِ "" میترسید ... تا اینکه دوماه پیش بطور جدی این کلمه از زبان ما افتاد و هیچ وقت دیگه تکرارش نکردیم . چند شب پیش موقع خوابیدن معراج نا خداگاه به بالای تخت ضربه زد و یه صدایی در اومد و گفت : آقااِ من و بابایی رو میگی یک دفعه زدیم زیر خنده و خیلی هم خندیدیم . که چی ؟؟؟ معراج پیش خودش میگه : سر من شیره میمالید؟ من خودم ختم روزگارم خیلی بامزه بود و من هم خیلی خوشم اومد که پسرم باهوشه و فهمیده ما چند ماه گذشته چیکار میکردیم... از معراج میپرسم پرنده ها چیکار میکنن ؟ میگه : پَوا(پرواز) میگم کجا ؟ میگه : آقِمو(آسمون) ...
نویسنده :
مامانی
14:16